سلام با " اين بسيج فرهاد کُش " آپم.
باز اومدم اما هنوز كه آپ نيستي؟1
ظاهرا سرت خيلي شلوغه
سلام
بين وبلاگهاي طلبگي فعلا كه جزو بهترين ها هستيد از نظر من
بنابراين ادتان ميكنم. البته شما رو كه نه وبلاگتون رو
موفق باشي. يا علي
سلام!
خوبيد!؟
خيلي برام جالبه !
بهطور اتفاقي پدرم به يكي ار بلاگ هاي طلبه اي مثل شما برخوردند! و همين طور كم كم به لينك شما رسيدم!
برام خيلي جالبه كه روحانيون به صورت وسيع فعاليتونو شروع كردن! و خيلي خوبه كه وارد دنياي نت شدن!
از زماني كه دين و مذهب در كشور ما بود چه اسلام و چه هر مذهب و مسلكي روحانيون داراي فرهنگ خاص خودشان بودند!
فرهنگ خاص تكلم! فرهنگ خاص راه رفتن ! نگاه كردن و...!
و واقعا هيجان انگيزه كه ادم از دنياي درون اين فرهنگ اگاهي پيدا كنه!
خوب باشيد!
داشت يادم مي رفت!
اينو خوندي:(( خودم امام زمانم!))؟!!
نظرت چيه؟!!
سريال جالبي بود!
شخصيت سيد خليل و ايفاي نقش ماهرانه و بسيار طبيعي آقاي محجوب هم باعث قوت كار شده بود!
اون سكانس انتهاي فيلم ،جايي كه سيد خليل بر روي تكه چوبي رو حوضچه ي حياط و زير بارش لطيف باران آرميده و به ديدار معشوقش شتافته قشنگ ترين و حزن انگيز ترين صحنه ي فيلم بود!
اين روزها همه كارشون شده نقد بر سريالهاي ماه رمضان، اما بين مطالبي كه من خوندم مطلب شما خيلي جالب بود. تشكر ميكنم
توجه شما به اين موضوع به نظر مهم تر از نتيجه فيلمه
هتو اين دوه زمونه كه روز مرگي و پذيرا بودن براي هرچي كه به خوردت دادن،هنر بعضي جووناست و بهش هم مينازند،توجه به پيام يك فيلم،خودش يك پيام مهم تلقي مي شه!
اگر مايليد به من هم سر بزنيد.
خيلي قشنگ بود!دعاي مجير بخوانيم.
التماس دعا
باسلام وآرزوي قبولي طاعات –از مطالب نوشته شده در اين پست ديدن شد.موفق باشيد.
لطفا به وبلاگ من هم سر بزنيد ودر صورت تمايل لينگ كنيد.
خوشم اومد. شما اولين كسي هستيد كه منصفانه برخورد كرديد...
قشنگترين قسمت اين سريال به نظر من همين حرف آخر دينا بود ، اينكه رفتن و نبودن آدمايي مثل آسدخليل براي ما يه عذابه. يه عذابي كه تو پر كشيدن جووناي خوب و مسجدي اين روزا بيشتر مي بينيمش جوونايي كه هركدومشون مي تونستن خيليها رو قران خون و با مرام بكنن ولي خدا زود زود از ما مي گيردشون. اين واقعا عذاب سختيه كه تقريبا همه متوجهش نيستن...